میرزا نصراﷲ. از شعرای دورۀ ناصرالدین شاه قاجار بود و از طرف حاجی میرزا آقاسی به لقب تاج الشعراء ملقب گردید و مدایحی درباره میرزا آقاسی و ناصرالدین شاه و مراثی در تعزیۀ سیدالشهداء دارد. (از مجمعالفصحاء ج 2 ص 219)
میرزا نصراﷲ. از شعرای دورۀ ناصرالدین شاه قاجار بود و از طرف حاجی میرزا آقاسی به لقب تاج الشعراء ملقب گردید و مدایحی درباره میرزا آقاسی و ناصرالدین شاه و مراثی در تعزیۀ سیدالشهداء دارد. (از مجمعالفصحاء ج 2 ص 219)
سید ابوتراب. از سادات تبریزی ساکن عباس آباد اصفهان و معاصر بیگدلی بود و در زمان نادرشاه درگذشت. (الذریعه ج 9 ص 232 از روضهالصفا) (آتشکدۀ آذر ص 371) (روز روشن ص 166) (دانشمندان آذربایجان ص 122) : زین پیش گردون در شیر من خون میکرد و اکنون در باده ام آب. (آتشکدۀ آذر ص 371)
سید ابوتراب. از سادات تبریزی ساکن عباس آباد اصفهان و معاصر بیگدلی بود و در زمان نادرشاه درگذشت. (الذریعه ج 9 ص 232 از روضهالصفا) (آتشکدۀ آذر ص 371) (روز روشن ص 166) (دانشمندان آذربایجان ص 122) : زین پیش گردون در شیر من خون میکرد و اکنون در باده ام آب. (آتشکدۀ آذر ص 371)
سیدمحمد حسینی متخلص به سحاب (متوفی سال 1222 هجری قمری)، خلف صدق سیداحمد متخلص به هاتف. تذکرۀ رشحات سحاب بنام نامی او است و قریب بیست و پنجهزار بیت دارد. فن عروض و قوافی و شعر را پیش پدر فرا گرفت. در اواسط عمر بمکۀ معظمه و مدینۀ طیبه رفته است. غزلیات او به نظر فتحعلیشاه رسید و او را مجتهد الشعرا لقب دادند، رساله ای نیز بنام ’سحاب البکا’ در مراثی و جنگهای حضرت سیدالشهداء بنظم و نثر تألیف کرده است. از جمله غزلیات اوست: دانی چه اثر داشت دعای سحر ما این بود که نگذاشت بعالم اثر ما. رجوع به مجمع الفصحا ج 2 ص 207 و فهرست سپهسالار ج 2 ص 604 شود
سیدمحمد حسینی متخلص به سحاب (متوفی سال 1222 هجری قمری)، خلف صدق سیداحمد متخلص به هاتف. تذکرۀ رشحات سحاب بنام نامی او است و قریب بیست و پنجهزار بیت دارد. فن عروض و قوافی و شعر را پیش پدر فرا گرفت. در اواسط عمر بمکۀ معظمه و مدینۀ طیبه رفته است. غزلیات او به نظر فتحعلیشاه رسید و او را مجتهد الشعرا لقب دادند، رساله ای نیز بنام ’سحاب البکا’ در مراثی و جنگهای حضرت سیدالشهداء بنظم و نثر تألیف کرده است. از جمله غزلیات اوست: دانی چه اثر داشت دعای سحر ما این بود که نگذاشت بعالم اثر ما. رجوع به مجمع الفصحا ج 2 ص 207 و فهرست سپهسالار ج 2 ص 604 شود
صاحب آتشکده آرد: میرزا جعفر طباطبایی از طرف پدر اولاد سیدالمعالی میرزا محمد رفیع نایینی و از جانب مادر از احفاد خلیفۀ سلطانی بود. او به بیشتر کمالات موصوف و به حسن اخلاق معروف است و اکثر اوقات نگارنده بشرف صحبت وی مشرف است. راهب با اینکه بهمه فنون نظم آگاه است لیکن خود بترتیب دیوان خود نپرداخته و بعد از درگذشت نیز دیوان او گردآوری نشده و آنچه نگاشته میشود از همان است که نگارنده از خود وی شنیده است. سید مزبور بپاکی ذات و نیکی صفات محبوب القلوب خاص و عام بود و الحق جا داشت. این مصراع تاریخ درگذشت او (1166 هجری قمری) را میرساند که مشتاق اصفهانی گفته است: ’راهب صد حیف کز جهان رفت’. اشعار زیر ازوست: صد لاله شکفت از گل ما داغ تو نرفت از دل ما. ### ز شمع بنانت فروغیست ناقص ز حسن بیانت حدیثی است مبهم کف عالم افروز موسی عمران دم زندگی بخش عیسی مریم. ### تغافل عاشق بیتاب را بیتاب تر سازد بفریاد آورد خاموشی یوسف زلیخا را. ### هر که او را بسر تربت ما می آرد دستۀ گل بسر خاک شهیدی برده ست. ### فراقت کاش هردم کار بر من سخت تر گیرد که تا هرکس مرا بیند دل از مهر تو برگیرد. ### خوشافراغت مرغی که آشیان دارد بگلشنی که نه گلچین نه باغبان دارد. ### آسوده خاطران چمن را چه آگهی از ناله ای که مرغ گرفتار میکند. ### تا دام بهر صید به صحرا فکنده اند بال کبوتران حرم را بریده اند. ### تو هم بر خود ببال ای گل که چون من بلبلی داری اگر لیلی بمجنون نازد و شیرین بفرهادش. ### گذارش نیفتاده بر لاله زاری که افتد بفکر دل داغداری ازین باغ دارم چو شاخ شکسته خزانی که از پی ندارد بهاری. ### دلی بستم به آن عهدی که بستی در آخر هر دو را با هم شکستی. ### راهب خم باده پیر دیری بوده ست پیمانه حریف گرم سیری بوده ست این مشت گلی که گشته خشت سرخم میخواره و عاقبت بخیری بوده ست. ### راهب بمن آن ستیزه جو یار نشد وز نالۀ من دلش خبر دار نشد آمد بسر رحم پس ازمردن من تا دیده نخفت، بخت بیدار نشد. (از آتشکدۀ آذر چ بمبئی ص 373). و رجوع به الذریعه ج 9 بخش دوم و تذکرۀ حسینی ص 136 و تذکرۀ غنی ص 55 و بهترین اشعار تألیف پژمان ص 142 و ریاض الجنه، نسخۀ خطی متعلق به کتاب خانه آقای سلطان القراء و تذکرهالمعاصرین ص 118 و نتایج الافکار ص 280 و راهب نایینی در همین لغت نامه شود
صاحب آتشکده آرد: میرزا جعفر طباطبایی از طرف پدر اولاد سیدالمعالی میرزا محمد رفیع نایینی و از جانب مادر از احفاد خلیفۀ سلطانی بود. او به بیشتر کمالات موصوف و به حسن اخلاق معروف است و اکثر اوقات نگارنده بشرف صحبت وی مشرف است. راهب با اینکه بهمه فنون نظم آگاه است لیکن خود بترتیب دیوان خود نپرداخته و بعد از درگذشت نیز دیوان او گردآوری نشده و آنچه نگاشته میشود از همان است که نگارنده از خود وی شنیده است. سید مزبور بپاکی ذات و نیکی صفات محبوب القلوب خاص و عام بود و الحق جا داشت. این مصراع تاریخ درگذشت او (1166 هجری قمری) را میرساند که مشتاق اصفهانی گفته است: ’راهب صد حیف کز جهان رفت’. اشعار زیر ازوست: صد لاله شکفت از گل ما داغ تو نرفت از دل ما. ### ز شمع بنانت فروغیست ناقص ز حسن بیانت حدیثی است مبهم کف عالم افروز موسی عمران دم زندگی بخش عیسی مریم. ### تغافل عاشق بیتاب را بیتاب تر سازد بفریاد آورد خاموشی یوسف زلیخا را. ### هر که او را بسر تربت ما می آرد دستۀ گل بسر خاک شهیدی برده ست. ### فراقت کاش هردم کار بر من سخت تر گیرد که تا هرکس مرا بیند دل از مهر تو برگیرد. ### خوشافراغت مرغی که آشیان دارد بگلشنی که نه گلچین نه باغبان دارد. ### آسوده خاطران چمن را چه آگهی از ناله ای که مرغ گرفتار میکند. ### تا دام بهر صید به صحرا فکنده اند بال کبوتران حرم را بریده اند. ### تو هم بر خود ببال ای گل که چون من بلبلی داری اگر لیلی بمجنون نازد و شیرین بفرهادش. ### گذارش نیفتاده بر لاله زاری که افتد بفکر دل داغداری ازین باغ دارم چو شاخ شکسته خزانی که از پی ندارد بهاری. ### دلی بستم به آن عهدی که بستی در آخر هر دو را با هم شکستی. ### راهب خم باده پیر دیری بوده ست پیمانه حریف گرم سیری بوده ست این مشت گلی که گشته خشت سرخم میخواره و عاقبت بخیری بوده ست. ### راهب بمن آن ستیزه جو یار نشد وز نالۀ من دلش خبر دار نشد آمد بسر رحم پس ازمردن من تا دیده نخفت، بخت بیدار نشد. (از آتشکدۀ آذر چ بمبئی ص 373). و رجوع به الذریعه ج 9 بخش دوم و تذکرۀ حسینی ص 136 و تذکرۀ غنی ص 55 و بهترین اشعار تألیف پژمان ص 142 و ریاض الجنه، نسخۀ خطی متعلق به کتاب خانه آقای سلطان القراء و تذکرهالمعاصرین ص 118 و نتایج الافکار ص 280 و راهب نایینی در همین لغت نامه شود
میرزا محمدعلی. از گویندگان عارف قرن سیزدهم هجری در اصفهان بود و به مسافرتها پرداخت از جمله عراقین و کردستان و فارس را دید و چندی در شیراز اقامت داشت و در اواخر عمر به هند رفت و همانجا درگذشت. بیت زیر از اوست: رشته برپا و سررشته به دست صیاد هم گرفتارم و هم طرفه شکاری دارم. (از ریاض العارفین ص 262 و فرهنگ سخنوران). رجوع به فرهنگ سخنوران و مآخذ مندرج در آن شود
میرزا محمدعلی. از گویندگان عارف قرن سیزدهم هجری در اصفهان بود و به مسافرتها پرداخت از جمله عراقین و کردستان و فارس را دید و چندی در شیراز اقامت داشت و در اواخر عمر به هند رفت و همانجا درگذشت. بیت زیر از اوست: رشته برپا و سررشته به دست صیاد هم گرفتارم و هم طرفه شکاری دارم. (از ریاض العارفین ص 262 و فرهنگ سخنوران). رجوع به فرهنگ سخنوران و مآخذ مندرج در آن شود